مهمانی افطاری خانه مامانی زهرا
امروز یک اتفاق جالب دیگم افتاد دیروز یک تل خوشگل برات خریده بودم امروز که افطاری خانه مامانی زهرا بودیم با یک پیراهن نو افتتاحش کردی .
امشب کلی با عرفان و امیر محمد بازی و شادی کردی تا رسیدیم خانه از خستگی غش کردی اصلا اجازه نمیدادی لباس هایم را در بیارم و می خواستی زودتر بخوابی قربونت برم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی