مسافرت به شمال(و راه افتادن هلیا)
برای مسافرت عید به همراه بابا رضا و مامانی و عمو به شمال رفتیم و تو دقیقا 10 فروردین که 18 ماهگیت پر میشد به راه افتادی اولین قدمی که برداشتی اشک تو چشمام جمع شد ولی خذاروشکر به راه افتادی همه خیلی ذوق کردن از راه رفتنت راستی مامانی کمک کرد که راه افتادی .رفت عقب و دست زد تو مشتاق شدی راه بری ولی هنوز بلد نبودی خودت از روی زمین بلند بشی فردای اون روز این کارم یاد گرفتی عشقم ...
نویسنده :
مامان خانومي
16:52