بهترین روز زندگی مامان
روز پنج شنبه 13 تیر ماه بود قرار بود با هم بریم آدران ناهار بخوریم من هم وسایل ها را جمع کردم و به هر کسی که می گفتم بیایین برویم یک بهانه ای می آوردند.
به سمت آدران حرکت کردیم توی راه بابا یک سی دی اهنگ های تولد ریخته بود از اول راه آهنگ تولد گوش دادیم تا آخر.
وقتی رسیدیم دیدم حسام جان مادر و خواهر و برادرم را و مادر و برادر خودش را دعوت کرده.واقعا شوکه شده بودم.اشک تو چشمام حلقه زده بود اصلا باورم نمی شد که برام تولد گرفته و این طوری سورپرایزم کرده.
هر وقت به آن روز فکر می کنم مثل همون لحظه غرق در شادی میشم.
واقها ازت ممنونم که این حس قشنگ را به من هدیه دادی.همیشه دوستت دارم همسرم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی